...

سرم درد میکنه و به مقدار زیادی هاپو تشریف دارم...

همین...


خواب و ساز...

امروز دو کار مفید کردم...

خوابیدم و ساز تمرین کردم...

البته این وسطا بستنی هم خوردم...

همین...

سلفژ(فاصله دوم کوچک دوم بزرگ سوم کوچک)

سنتور...

تنبک...

فلوت...

عاشق خودمم...

الانم که وقت رویاست...

چشمامو ببندم و دنیای خودمو دوست بدارم...

تو دنیای واقعی هم وقتی چشمامونو میبندیم همه چیز رویایی تر میشه چون خیلی چیزا رو نمیبینیم....

خیلی چیزا...

بعله اینجوریاست...

من همونیم که تو مهمونیا یهو برمیگردن سمتم و میگن:"خب شما چطوری؟!"

بعله اینجوریاست...

و همیشه همینطور بوده.یه دختر کوچولوی هنرمند که هیچوقت جرات ابراز خودش رو نداشت و هیچوقت هم جدی گرفته نشد!!!

ناراحت نیستم ولی قطعا خوشحال هم نیستم!!!!

اما خدا رو شکر آبجی کوچیکه اینطوری نیست و خیلی خوب شخصیتش تو جمع شکل گرفته...

دوستش میدارم و نگاه کردن بهش برام لذت بخشه...

امروز هم سلفژ کار کردم!!!!یعنی از خودم متعجبم و ازینکه از تمرین سلفژ دارم لذت میبرم...

باید مطالعه موسیقیایی رو هم شروع کنم...

دیروز فاصله دوم بزرگ و کوچک رو کار کردم  امروز فاصله سوم کوچک...

رنگ سه گاه رو هم تموم کردم البته نه تمام و کمال!!!نیاز به تمرین بسیار داره...

برم نماز بعدش کمی فلوت کار کنم که بیشتر از خودم راضی باشم...

پ.ن:

چند روزیست کتاب بیشعوری رو شروع کردم،یه حسی بهم میگه منم به بیماری بیشعوری مبتلام که باید درمانش کنم...

کتاب خوبیست که با قلم طنز نویسنده گویاتر  تاثیرگذارتر شده...

ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه...

یه زمانی یه سری از فیلما بخاطر بکری و تازگی جالب بود . اینکه بجای تکرار،گاهی بعضی حقایق تو فیلما مطرح میشد خوب بود...

ولی الان واقعا مسخره شده،مدام حقایق تلخ،مدام دنیای خاکستری و فضای میرا...

در جایگاه نقد  به عنوان یه منتقد عالی رتبه از دلسوزان این عرصه میخوام یه کاری بکنن بخدا آشوب شدیم...

اینم غر غر امشبم...

صبح کمی سلفژ کار کردم و این قضیه کم از معجزه نداره!!!!!!!!!

و ادامه رنگ سه گاه موسی معروفی رو کار کردم...

ولی سرعتم کمه...

خیلی کم...

از هفته دیگه احتمالا برم باشگاه!!!کاش همت کنم...

پ.ن:دارم خندوانه رو میدیدم . از هری پاتر گفتن و من یهو یادم اومد چقدر من این رمان رو دوست داشتم...


شقایق هاپو است...

امروز مهمونی بودم

بد نگذشت ولی باعث شد تمرین نکنم،خیلی عقبم و عصبانی از دست تنبلی خودم

البته اینا بهونست ک یه چیزی داشته باشم غر بزنم وگرنه دلیل اصلی هاپو بودم چاقیمه!!!!!

چاقی و زشتی خر است ●_●

باید برم باشگاه!!!!!!!

در مجموع حال من خوب است اما تو باور نکن...

امشب هیچ حرفی واسه شب بخیری ندارم...