شنیده ها و دیده ها همیشه نیمی از حقیقته!!!
نمیدونم چرا شنیده ها و دیده ها جور درنمیاد؟!
کی دروغ میگه؟!رفیق یا نگاه متهم؟!
غم نوشت:امروز آگهی ترحیم یکی از بچه های کارگردانی رو آوردن زدن جلوی در...دل دوستاش خون بود...دلم سوخت برای اون جوون و رفیقای جوونش...
چتر نوشت:دیروز با چتر بنفشم با مریم بارون گردی کردیم و امروز با پری...
دلم میخواد حرف بزنم...بنویسم...
ولی میترسم جنبه سبک شدن نداشته باشم یهو از جو زمین خارج شم...
ما کلا با حرفای رو دلمون سنگین بمونیم سنگین تره○_○
امروز از اون روزها بود...
خاطره انگیز...بارونی...بارونی...بارونی...
رستوران...
کافه...
تیاتر...
خنده...
حال من خوب است...
غرنوشت:کاش میشد عصبانیت رو کنترل کرد...
عصبی و بداخلاق و اینجور چیزا نیستم...
برعکس آروم و خوبم ولی حال تعریف کردن ندارم...
غر نوشت:سلفژ!!!!!!