انقدر خسته ام که تازگیا تو بیداری میخوابم...

انگار زندگیم خواب رفته!!!

لامصب دقیقا عین حس خواب رفتگیه!!مثل وقتی که پای آدم خواب میره و دیگه حسش نمیکنه...زندگیم خواب رفته؛دیگه حسش نمیکنم...

گاهی اوقات زیاده خواه میشم؛دلم خندیدن از ته دل میخواهد!!!!!

یه جای زندگی من لنگی داره!!!

گمونم چرخ زندگیم کمی لبه داره!!!!

یجوری دلم گرفته که انگار مثلا تا چند روز دیگه دارم میمیرم و به هیچکدوم از آرزوهام نرسیدم!!!

ولی واقعا اگه تا چند روز دیگه بمیرم به هیچکدوم از آرزوهام نرسیدم!!!

همیشه گفتم بازم میگم!!!هر چیزی یه زمانی داره!!!!

گمونم تاریخ انقضای آرزوهام داره نزدیک میشه...هرچند که بعضیاشونم تاریخ گذشته شده!!!!!

شایدم اصلا آرزویی ندارم!!!

شقایق تو اصلا آرزویی داشتی؟!

و من هنوز بیدارم...

کی خواب منو دزدیده؟!لطفا برش گردون...قول میدم باهات کاری نداشته باشم...اصلا چشمامو میبندم تا بیای بزاریش سرجاش و بری...فقط بهم برش گردون...

روز گریز شدم...

زندگی گریز شدم!!!!