میگن یه نظریه هست که میگه اجزای بدن آدما در حال نواختن نت های مختلفن و در کنار هم هارمونی اون فرد رو تشکیل میدن و در اثر بیماری یا هر اتفاق ناخوشایندی این هارمونی بهم میریزه...
گمونم این باشگاه بی موقع هارمونی بدن من رو نابود کرده جوری که حتی با آمپول و قرص هم درست نمیشه...
کاش زودتر خوب شم چون دو روزه بی ساز دارم سر میکنم و این خیلی غصه دارم کرده...
این چند روز بوی پاییز میاد...
پاییز که شروع میشه انگار زنده میشم...
در طول سال من فقط پاییز و زمستون رو زندگی میکنم و بهار و تابستون رو فقط میگذرونم...
کجایی بانوی نوازنده ؟ داری سخت تمرین می کنی؟؟
تنها کاری که انجام ندادم تمرینه...
منم پاییز رو دوس دارم،
خودمم متولد پاییزم 
خوش به حالت که اینقدر با سازهات دوست هستی،
شاید اون جور که باید قدر گیتار رو من ندونستم، نت هایی بود توی قلبم من ننواختم ، نتونستم
( این یه آهنگ از معین هست : شاید اون جور که باید قدرتو من ندوسنتم، حرفایی بود توی قلبم، من نگفتم نتونستم )
من هم متولد پاییزم...
اصلا پاییز چیز دگریست...
مرسی خلاقیت...
شاید چون باهاش به قدر کافی کانکت نبودید اینطور بوده...
گمونم با تارتون حالتون بهتر شه...
امیدوارم زودتر حالت خوب بشه.
منم از تابستون خوشم نمیاد و هوای سرد و ترجیح میدم
مرسی عزیزم...
واقعا تابستون اصلا جذاب نیست...