حال و هوای عید...

حال و هوای عید،حال و هوای تمرین رو از سرم پرونده!!!

البته بیشتر تقصیر سلفژه تا عید!!!!

امروز به خرید گذشت...

تمام شهر پر شده از ماهی قرمز و سبزه!!!

دلم واسه ماهیا میسوزه!!!



ضرب المثل نوشت:شریک اگه خوب بود خدا خودش شریک میگرفت!!!!(برسم)

اندر احوالات این چندوقت...

اگه بشه گفت هپروت واقعا یه جایی هست که فکر آدما گاهی توش زندگی میکنه باید بگم که من الان مدت طولانیی میشه که هپروت نشینم...

همه چیز خوب است و نیست...

تنبک جان برگشت خورد به کارگاه حلمی...قراره تنبک دیگه ای جان دل شود...

اوضاع سلفژ سروسامان خوبی ندارد...

تمرینای دو نفره من و دوست چلیستم در وضعیت خوبیست صرفا برای خودمون!!!!دیگران شاید با خودشون بگن ما سکنی گزین هپروت شدیم!!!

و سنتور جان...

درگیر آواز ابوعطام!!!سرعت پیشرفتم مثل حلزونیه که روغن سوزی داره و خوب رو زمین سر نمیخوره!!!

این ترم باید روی یه غزل ملودی بیاریم!!!هفته بعد غزل هرکس به دستش میرسه...کاش بشه که خوب شه...

دوست دارم بیشتر بیام اینجا اگه باز نسخه موبایل بلاگ اسکای ننر بازی درنیاره!!!!!